زبان شناسی خیال با نام صبر

نام واقعی اش خیال است اما راه دیدنش انتظار، صبر کردن ، تحمل واژه هایی شبیه با فحوای مشابه. گاهی که خسته ایم تحمل، گاهی که عشق میورزیم انتظار و راه که می افتیم صبر..... طنین صدای انتظار تمام شب معصومانه تکرار میشد و من کودکانه نمیدانستم بخشی از دنیای نیمه شب انتظار است. انتظار یک توالی است مثل زندگی پس چرا بی تاب کننده بود؟ مثل زندگی پر از خیال بود و پر بود از هر انچه احتمال داشت به دنیا بیاید. دنیای نیمه شب را زیاد دیده ام، پاندول هست و نور ماشین در حیاط  گاه گاهی شاخه ها تکان میخورند و چیز هایی که در روز به ندرت دیده میشوند، شب در تنهایی خداوند مانند خود مشهور میشوند. همان شب در اتاق، خواب طولانی انتظار را دیدم: اینجا خواب رفته ای و خز هایی بلند شانه ات را پوشانده، میدانستم که تا صبح بیدار نمیشوی ... توی خواب مدتی دراز صبر میکردم. خیال من سری به پاندول ساعت زد: سال ها حرکتی گیج. انگار جمله ای را تکرار میکرد ...با زبان خودش. چند لحظه گوشه ی ساعت بودم بی خیال من هنوز سر جایش تکان می خورد هنوز داشتم صبر میکردم و کودکانه دنبال معای جمله اش بودم. جمله هایی شبیه مصرع های شعر در خیالم طنین انداز شد نیمه شب بود و خواب رفته بودی ،خواب رفته بودی، خواب رفته بودی....  

 

چشم هایت چه دلنشین بسته است

روی تختی که جنس آن ابر است

زیر این اسمان خز آبی

راه هر آرزو فقط صبر است

 

آرزوی باد توی موی سیاه

و دو دستی که تکیه ی شانه است

حس جا پای عاشقانه تو

که پر از مهر گوشه ی خانه است

 

فکر کردم به عشق پاندول  پیر

صبر کردم گوشه ی ساعت

که پس از سال های عاشقی اش

حرف میزند با خودش راحت

 

خیره میشوم به موی سیاه

فکر میکنم به جنگل سرد

 زیر خز های سبز پتو

کودکی میشوم به هیبت مرد

 

لحظه هایی که خواب میرفتی

گاه گاهی پلنگ سبز پتو

خیره میشود به ماه و جنون

تا خود ماه میزند پارو

.

صبر کردن برای دیدن تو

قصه هایی دراز در بر داشت

حس این انتظار تا خود صبح

شاخه ای سبز بر دلم میکاشت...



نظرات شما عزیزان:

aida..
ساعت18:58---8 ارديبهشت 1395
mamnoom aghaye behdarvand mer30

living things
ساعت10:51---8 ارديبهشت 1395
i\'ll guess its a different thing but thats ggooooooooooooooooooooooooooooooood<img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif" width="18" height="18"><img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif" width="18" height="18">

مژگان عسیوند
ساعت22:30---7 ارديبهشت 1395
بیت اخر چه اشناست..
ممنون جناب بهداروند اولش خیلی خوب منظور شعر رو میرسونه ولی فکر میکنم پایان شعر هنوز باز مونده خب سوال این جاست پایان روند انتظار چی میشه؟
پاسخ: با سلام و تشکر از حضور شما در نهایت تاویل شعر با خواننده است اما از نظر خود من این شعر گویا به پایان خوش میرسه و تا حدی با دیگر موردهای خواننده محور که سابقا مطرح میکردم کمی فاصله داره


YASIN
ساعت20:21---7 ارديبهشت 1395
خیره میشد به ماه و جنون /...<img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif" width="18" height="18"><img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif" width="18" height="18"><img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif" width="18" height="18">

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 5 ارديبهشت 1395برچسب:عاشقانه , غزل, نوید بهداروند, انتظار, زبان , ماهیت زبانی, چارپاره فلسفی, | | نویسنده : نوید بهداروند |