قاب بلوری ...

 

عاشقانه ای کودکانه...

کودکانه دوستت دارم

مثل شبهای ابری ابان

مثل با هم قدم زدن زیر

قطره های ترنم بارن

 

مثل شب های سرد ابان ماه

 با بهانه ی لرزو سوز هوا

بغلت کرده سینه ی من

رو به تصویر بی صدای خدا

 

اولین روز سرد پاییز است

اولین جمعه سپید آبان ماه

نوک انگشت های  بی حست

توی دستان من و خیس نگاه

 

من به تو  و تو به سردی برف

بارشی تن سپید بین پلکت بود

مژه هایت به حرکتی آرام

خواب میرفت روی چشمت زود

 

گوشه ی پنجره نشسته بودیم و

چای کمرنگ تو کنار حرکت باد

خاطرات قطار پیری بود

که ز تهران ودود میشود آزاد

 

کاموای گره گره آبی

روی موهای نیمه پوشیده

وصل شالی که پیش پنجره ها

خواب برفی وجب وجب دیده

 

کودکانه سرودمت این بار

تا کنار تو خانه سازی را

پر احساس عاشقانه کنم

در کنار تو برف بازی را

 

قصه ای توی باد میگفتی

و سکوتی نشسته بر لب ها

قصه را موج دیگری میگفت

موج بادی که میزند شب ها-

 

قصه ای که نمیشود فهمید

بی نهایت ولی دلش زیباست

قصه ای که پر از نگفتن ها

مو و باد و توالی رویاست

 

بازی موج باد با موهات

شعر قلبی دچار چشم تو بود

تا که چشمت سیاه شب میشد

برف بهمن کنارچشم تو بود

 

بازی روز و شب میان چشمانت

قصه ای که دراز و طولانیست

خواب هرشب به چشم من اورد:

"شب برفی و روز نورانیست.... "



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 24 فروردين 1395برچسب:شعر , چارپاره, نوید بهداروند, شعر معاصر, | | نویسنده : نوید بهداروند |