مرز بین خیال و واقعیت ...

مرز بین خیال و واقعیت

مقدمه:

چقدر واقعیت را میبینیم و چقدر آن خیالی است؟ از خود میپرسم اگر الان یک نفر از خواب بیدارم کند، من فقط خیال واقعیت را داشته ام؟ آیا امکان دارد خیلی از قضاوت های ما فقط بر اساس تصورات ما از واقعیت باشد؟ واقعیت هایی که گاهی آنقدر سردند که دوست داریم خواب باشیم.

باید یک روز این را می فهمیدم. روزی که زیر برف خوابم برد، من سرد خوابیدم زیر برف، بدون گرمای تو....

 

روزگاری که زیر بارش برف، خواب رفتم و خواب طولانیست؛

درس تلخی به یاد من آورد،  آدمی در خیال زندانیست..

 

تازه چشم هایم گرم خواب شد، خواب دیدم به مقصدی نامعلوم در حرکتم، وقتی تازه داشتم قدم می زدم، صدایی دائما تکرار میکرد:

 

-"صبر کن باقی حیاتت را....زندگانی چقدر طولانی است"

گفته بودش "درنگ کن شب را، جاده احوال برف و بورانیست

که گرفته تمام پلکت را ..."، خواب آهسته سمت من برگشت

توی خوابم زمان دیدن تو، عقربه ماند روی ساعت هشت...

 

ساعتم خواب و یخ زده همه جا، برف نوری سفید میتابد

قلب من زیر برف کم ضربان، دارد آهسته گرم می­خوابد

 

بین دالان مرگ و زندگی ام، خاطره های قبلی ام هستند...

کودکم را میروم انگار، کودکی ها دوباره برگشتند

 

روی خاکی کوچه های قدیم، که فقط گرم بود و مهتابی

برف آرام و سرد می بارد؛....تو کنارم هنوز در خوابی....

دست میبرم سمت دستانت، دست هایت کرخت و یا سردند...؟

هول میکنم برای بیداریت تا نفس هات دوباره برگردند

 

نه، صدای نفس نمی آید هی تکان میدهم تو را اما

ناگهان میخورم تکان به حرکت تو، خواب رفته تویی؟ ...منم آیا؟

و صدایت دوباره میپیچد توی خوابم میان کوچه و باد

یک صدا توی گوش من آرام، کم کمک می­زند ولی فریاد ....

-"باز کن چشمتو تو این برفا، داری تو خواب برف می میری"

باز می­شود چشمم آهسته دست من را که باز میگیری،

گرم بودند و دست من سرد است بر خلاف خیال در خوابم

من اسیر خیال خود بودم، روزگاری که سرد میخوابم....

 

پانوشت:

فکر میکنم ما، میان حدی از خیال و واقعیت در نوسانیم و شعر نقطه میانی این دو است.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: